کتاب حاضر بهعنوان سومین خروجی (فرا)پروژه اندیشگانی "یکپارچگی و یکپارچهسازی: انتگرال و انتگراسیون" با هدف تحتکاری و کارگری (پاکبانی) مسیر فرا-نگاشتن آیندههای واقعبینانه، یکپارچه، پیچیده، تدبیرگانی (فرامدرن)، پسافورمال، سیارهای و تمدنی به کمک برانگیختن پتانسیلهای فرانظریهپردازی و فرانظریههای یکپارچهگرای موجود، همچون یک نیروی تحولی در چهار ساحت فرادریچهای (متالنزی) یا چهارچشمهای (تترامِش) درونی/ فردی، درونی/ جمعی، برونی/ فردی و برونی/ جمعی برای روبرو شدن با چالشها یا بحرانهای سیارهای در دوران آنتروپوسن نگاشته شده است؛ چالشها و بحرانهایی که درهمتنیده شدهاند و بهدست دهنده یک "فرابحران" عظیم و گسترده در دورانی گشتهاند که از آن میتوان چون "هنگامههای پسانرمال" یاد نمود. بهدیگر سخن، تحت چنین دیدگاه چهارقلمرویی یکپارچه، آینده (و البته زمان) در یک همبستی دیدگاهی و نظری همچون هوشیاری و آگاهی (آینده- هوشیاری یا زمان-آگاهی)، در ساحت درونی/ فردی یا قلمرو سوبژهای؛ همچون فرهنگ، جهانبینی و سامانههای ارزشی (درک و فهم زمان و آینده برپایه فرهنگ، جهاننگری و سیستم ارزشی و اخلاقی) در ساحت درونی/ جمعی یا قلمرو میانسوبژهای یا بینالاذهانی؛ همچون مقولهای علمی (بهمعنای مطالعه آینده براساس پیشبینیهای علمی و رفتاری یا روندی: علم زمان و آیندهشناسی) در ساحت برونی/ فردی یا قلمرو ابژهای؛ و همچون سامانهها یا سیستمهای پیشنگرانه و پیشبینانه در حوزههای گوناگون تدبیرگانی (سیاسی)، اقتصادی، حقوقی و قانونی، آموزشی و تعلیم و تربیتی، زیستبومی و زیستمحیطی (اکوسیستمی) در ساحت برونی/ جمعی یا قلمرو میانابژهای درک و فهم میشود. بدون تردید، فرانظریهپردازیها و فرانظریهها در اشکال مناسب خود و در همبستی و (فرا) یکپارچگی با یکدیگر میتوانند فراهم آورنده (فرا)داربستهای فکری ضروری و بسنده برای تحولات معنوی، فرهنگی، روحی/ روانی، اجتماعی، سیاسی (تدبیرگانی)، اقتصادی، آموزشی، قانونی، اکولوژیکی و زیست محیطی باشند که توسط بحرانهای بههمپیوسته و همبست در مقیاسهای گوناگون در سرتاسر سیاره خاکی به چالش کشیده شدهاند (بهمعنای فرابحران). بهواقع، در (فرا) نگاشتن آیندههای سرکش، ما نیازمند یکپارچهسازی (انتگراسیون) یکپارچهها (انتگرالها) هستیم: (فرا) یکپارچهسازی بینشها و نگرشها یا فرانظریههای یکپارچه تا به یک فراکردمان (متاپراکسیس) دست پیدا نماییم. اگرچه دانستن یک نظریه یا یک دیدگاه مفهومی ممکن است ما را به متخصصانی فرهیخته در زمینههای تخصصی خاص مبدل سازد؛ اما یافتن مسیر خود در دنیایی که از یک سوی مملو از بحرانها و چالشهای مختلف وجودی، معرفتی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اکولوژیکی و زیست محیطی است و از سوی دیگر، دربرگیرنده انبوهی از بینشها و نگرشها، دیدگاهها و نظریههای فربه است (پلورالیزم نظری و دیدگاهی)، بسیار ناممکن مینماید. فراانگاشتن و فرانگاشتن، تخیل، تجسم و تجسد آیندهها در چنین نگرچهر (لندسکیپ) بسگانه، سرکش و افروزه بهمراتب سختتر و ناممکنتر مینمایاند. اگر روزی برتولت برشت بیان داشته بود که انسان با یک نظریه (تئوری) گمگشته و سرگشته گردیده است؛ در چنین جهانفضای آنتروپوسنی ویوکا، توسل به یک تکینفرانظریه (متاتئوری) هرچند یکپارچه و کلنگرانه (هولیستیک) قادر نخواهد بود به هدایت و رهیابی راستینه و درستینه، پایدار، مستمر و تحولگرایانه ما کمک کند. واژگان "یکپارچهسازی یکپارچهها" یا "فرایکپارچهسازی"دربرگیرنده عمیقسازی متاتئوریها از طریق قرار نهادن گردآیهای (صورتفلکی) از دیگر متاتئوریهای یکپارچه در مکملیت یکدیگر میباشد. از آنجایی که هریک از این متاتئوریها در تبیین یکی از ساحتهای سهگانه هستیشناسانه (انتولوژیکی)، ادراک، شناخت یا معرفتشناسانه (اپیستومولوژیکی) و روششناسانه (متدولوژیکی)، ارزشگرایانه (اکسیولوژیکال) و تدبیرگرایانه (پولیتیکال) توانمندتر از دیگر ساحتها میباشند؛ بنابراین، هنگامی که در تکمیل و مکملیت یکدیگر قرار گیرند، میتوانند بهدست دهنده بنمایهها و توانمندیهای بهمراتب بیشتر در قالب یک متا - متاتئوری فرایکپارچه برای مواجه شدن با فرابحران(های) دوران کنونی و ناوبری بسوی آیندههای مطلوب باشند. افزون برآن، مفهوم یکپارچگی (انتگرال) را میتوان از چشماندازها یا متالنزهای دیگری همچون بینش و نگرش فرامدرنی (متامدرنی)، بینش و نگرش پساصوری (پسافورمالی)، بینش و نگرش سیارهای، بینش و نگرش آسهای/تمدنی، ژرفناکتر ساخت. چنین عمقسازی به مفهوم یکپارچگی، بهیژه در برخی از اشکال نظریههای یکپارچگی برگرفته از تئوری انتگرال منسوب به کن ویلبر که بازنمودی از یک از اریب آنگلو/ آمریکایی است، میتواند در حوزه نگاشتن آیندهها همانا راه را برای فرانگاشتن دیگر اشکال آیندهها فراتر از "آیندههای یکپارچه" که بهگونهای یکپارچه مبتنی بر تئوری انتگرال ویلبری است، باز نماید. بدون تردید، این سوگیری (اریب) میبایستی مورد توجه گیرد و نخستین قدم آن است که بررسی کنیم که چه (فرا)روایتها یا فرانظریههای (متاتئوریهای) یکپارچه دیگری ممکن است در دیگر گفتمانهای (دیسکورسهای) فرهنگی وجود داشته باشد؛ گفتمانهایی که برای نمونه از مفاهیمی مانند فرامدرنی، سیارهای، پسافورمال، ترارشتگی، تراملی، آموزش و یادگیری یکپارچه و ترافرهنگی استفاده میکنند.
این کتاب همراه با "امید مستلزم خیال و انگاشت" تقدیم به کسانی میشود که امروز هستند و کسانی که پس از ما میآیند. دوران پرآشوب و غبارآلودی است که سخن گفتن از امروز را سخت و سخن گفتن از آینده(ها)، "امر یا هنجار ممکن و ممکنیت تغییر و تحول" را بهمراتب سختتر و دشوارتر ساخته است. برای بیرون جهیدن از دل این تلاطمها، ما نیازمند سهگانه "معنا، معرفت (خرد و حکمت)، امید" هستیم. آنان که در آینده از دل این طوفان بیرون میجهند؛ آنچنان که برتولت برشت نگاشته بود، در کنار کاستیهای دیروزیها و امروزیها، از زمانههای سخت دیروز و امروز هم چیزی بیاد آورند و بر زبان جاری سازند. همه ما میخواستیم و میخواهیم زمین را مملو از "فراوانی" کنیم.
پیشگفتار: / 7
فصل اول: فرابحران، فرانظریه، آنتروپوسن: پاسخی یکپارچهگرایانه / 17
فصل دوم: فرانگاشتی چهارچشمهای از زمان: (1) قلمروهای درونی/فردی، درونی/ جمعی / 81
فصل سوم: فرانگاشتی چهارچشمهای از زمان: (2) قلمروهای برونی/فردی، برونی/جمعی / 223
فصل چهارم: فراتخلیل و فرانگاشتی از آیندهها / 325
فصل پنجم: الزامهای یکپارچهسازی یکپارچگیها در فرانگاشتن آیندههای سرکش / 485
فصل ششم: طرحوارههای یکپارچهسازی یکپارچهها / 579
فصل هفتم: تدبیر (سیاست) فرامدرنی آیندهها / 703
فصل هشتم: جستار و کنکاش آیندهها در دوران پساها، فراها، تراها و ترانسها / 829
فصل نهم: آیندگانجویی بینافرانظریهای: صورتفلکی فرانظریهها، مجمعالجزایر آیندهها / 959
منابع: / 1000
| دسته بندی موضوعی | موضوع فرعی |
| كشاورزي و منابع طبیعی |
منابع طبیعی
|